صفحات

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

هزاره جات

موقعیت جغرا فیایی هزاره جات :


هزاره جات در مرکز افغانستان کنونی واقع شده است . از طرف غرب به غور و دولتیار ، هرات ، از جنوب به قندهار و نواحی گرشک و توابع فراه و اسفزار، از مشرق به غزنین ، کابل، قلات و از شمال به قطغن و بلخ محدود است...

(یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج1،صص 211-212)

" امروزه قسمت اعظم هزاره ها در بخش مرکزی و کوهستانی افغانستان به سر می برند . شرایط این سرزمین کوهستانی نه فقط از نقطه نظر دفاعی و امنیتی مزیت دارد بلکه بر خلاف نظر آنها که این مناطق را فاقد منابع طبیعی تلقی میکنند، ثروت لقتصادی عظیمی را در خود جای داده است ، چنانکه مهمترین معادن افغانستان مانند آهن،مس،گوگرد و زغال سنگ در هزاره جات قرار گرفته است. به نظر تیمور خانف ، هزاره ها در قرن نوزدهم با استفاده از ابزارهای ابتدایی به طور مرتب آهن، مس، قلع و گوگرد را از این معادن استخراج کرده و مورد استفاده قرار می دادند. بزرگترین منابع زغال سنگ افغانستان(که دومین ماده مهم صادراتی افغانستان بعد از گاز به شوروی سابق بود) در هزاره جات ، یکی در دره صوف و دیگری در حاجی گگ قرار گرفته است. بزرگترین سلسله جبال هزاره جات که ستون فقرات آن را تشکیل می دهد کوههای بابا است . این کوهها در جهت غرب به سمت بامیان کشیده شده و تا 200 کیلومتر امتداد می یابد و از آن جا به سفید کوه ، سیاکوه و تربند ترکستان می پیوندد. حیوانات وحشی گوناگونی در این کوهها زندژگی می کنند مانند: پلنگ، گرگ، خرس وحشی،خوک،آهو هم چنین انواع پرندگان که مشهورتریت آنها کبک دری است و قرنها ست که به خاطر صدای زیبایش در ادبیات فارسی شهرت دارد. اغلب بزرگترین رودخانه های افغانستان مانند هلمند، هریرود،کابل،مرغاب،اندر آبو خاتش رود از کوههای هزاره جات سر چشمه گرفته و از آنجا به سمت شمال ، جنوب یا غرب جریان یافته است . هزاره جات به جز رودخانه ها دارای دریا چه های طبیعی است که جاذبه ی زیادی برای سیا حان دارد. این دریا چه ها اغلب در با میان قرار گرفته و شامل موارد زیر می شود:

• بند پنیر

• بند بربر

• بند امیر

• بند چلمه

• بند هیبت

(داستانهای فوق العاده ای در بارهی این سد های طبیعی روایت شده است)

جنگل به معنای واقعی در هزاره جات وجود ندارد این منطقه دارای انواع گوناگون گیا هان و درختان است که مردم محلی هزاره از آنها به عنوان دارو ، هیزم و سایر نیازمندیها استفاده میکند. ویلفرد تسگیر در سفرش به هزاره جات حدود 211 نوع از گیا هان را جمع آوری کرد که در موزه یتاریخ طبیعی انگلستان به نمایش گذاشته شده است.

هزاره جات یکی از سرد ترین مناطق افغانستان است، با زمستانهای طولانی که شش ماه طول می کشد، اما در عین حال بعضی از سرسبز ترین نواحی کشور را داردکه مراتع فوق العاده ای فراهم آورده است متا سفانه وجود همین چرا گاهها دلیل تهاجمات متعدد کوچی های افغان به این نواحی بوده است و بسیاری از رویداد های مصیبت بار و دردناک تاریخ افغانستان را با عث شده است.

در دهه ی 1890 میلادی ، کو چی ها به حکومت کمک کردند تا هزاره ها را تحت کنترل خود در آورد. ودر مقابل ، چراگاههای هزاره جات به عنوان پاداش در اختیارشان قرار گرفت." (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، صص 99تا 107)

دین هزاره ها:

اکثریت هزاره ها شیعه مذهب هستند اینکه هزاره ها در چه زمانی به تشیع روی آوردند به درستی مشخص نیست . در این مورد سه نظر وجود دارد:

1. اکثرا معتقدند که هزاره ها در زمان صفوی به مذهب شیعه گرایش یافته اند.

2. برخی معتقدند در زمان غازان خان مغول به تشیع گراییده اند.

3. برخی محققان بر این باورندکه این اتفاق ، در زمان خلافت حضرت علی (ع) افتاده است

همانطور که قبلا ذکر شد هزاره ها در مرکز افغانستان زندگی می کنند . در حالیکه در اطراف هزاره جات اکثرا سنی مذهب هستند . چه عاملی باعث شده است که این مردم شیعه شوند و مردمان اطراف که در محاصره ی هزاره جات زندگی می کنند سنی مذهب شوند سوال برانگیز است.

تشیع در شرق ایران به ویژه از اوایل قرن دوم هجری طرفداران و پیروان زیادی داشته است که با عث به وجود آمدن نهضت ها و قیام هایی در این مناطق شده است.

" علی اکبر تشیید درباره قدمت تشیع در کوهستان غور می نویسد:مرکز شیعیان غور یا مسلمین غور اولین تمرکز شیعه در بلاد غور بوده است. زیرا بین سنوات 35تا 40 هجری مسلمان شده اند و در زمان خلافت حضرت علی (ع) جعده بن هبیره المخزومی که خواهر زاده آن حضرت بود، از طرف وی به حک.مت خراسان منسوب شد . به خاطر رفتار شایسته جعده مردم غور از جان و دل به علی محبت می ورزیدند. امرای غور که وضع را کاملا انسانی می یابند ، بدون جنگ سر به خط فرمان علی گذارده به دین اسلام مشرف شدند. در زمان معاویه . اخلافش دستور داده بودند تا در تمام منابر و مساجد به علی (ع) لعن و نفرین کند این حکم ناروا در تمام سرزمین های اسلامی آن روز اجرامی شد . تنها مردم غور بودند که از دستور معاویه سر پیچی نمودند و هرگز حاضر نشدند به حضرت علی ناسزا بگو یند" (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج1،صص 73-74)

" سرسختی مردم غور در برابر دستور ناروای معاویه در عین حال بر ایشان بسیار گران تمام شد و اینان به اتهام ارتداد درهم کوبیده شدند. چنانچه ابن اثیر می نویسد : دئر سال 45 هجری مردم غور سر به شورش غلیه دستگاه خلافت اموی برداشتند. حکم بن عمر از طرف بنی امیه به کو هستان غور لشکر کشید و مردم آن سامان را که مرتد شده بودند در هم کوبید." ( هما ن ص 75)

" شیعه شدن هزاره ها در زمان صفوی را ابتدا "ومبری " در سال 1895میلادی ارائه داد. وی بر آن بود که :" شاه عباس آنها(هزاره ها) را مجبور کرد که مذهب شیعه را بپذیرند" چندی بعد "شرمن" نظریه مشابهی را ذکر کرد . بر اساس یکی از معتبرترین متون تاریخی زمان شاه عباس ، تاریخ امرای عباسی، نوشته ی اسکندر بیگ ترکمن:

هزاره ها قبل از زمان شاه عباس شیعه بودند . دو یا سه هزار سرباز هزاره ، تحت فرمان دین محمد خان ازبک در مقابل لشکر شاه عباس جنگیدند". (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، صص 110-111)

نظریه ی دوم شیعه شدن هزاره ها در زمان غازان خان در کتاب یزدانی، حسین علی" پژوهشی در تاریخ هزاره ها" جلد اول صص 77-76 این طور آمده است :" دوران سلطنت دوتن از ایلخانان سلطان محمود غازان و سلطان محمد خدابنده نقطه عطفی در گسترش تشیع در ایران و افغانستان می باشد. غازان مغول فرمان روای ایران و افغانستان پس از تشرف به اسلام مذهب تشیع را انتخاب کرد و دستوردادکه در آغاز کلیه فرمانهای دولتی نام اهل بیت اطهار را بکار برند."که در شیعه شدن مردم هزاره جات تاثیر فراوانی داشته است. سابقه ی تاریخی هزاره ها از دیدگاههای مختلف:



۱۳۸۹ تیر ۳۱, پنجشنبه

هزاره (قوم)


هزاره (قوم)




هزاره‌ها مردمانی زردپوست ولی فارسی‌زبان هستند.هزاره‌ها در زمان حکومت شاه عباس صفوی به دین اسلام شیعی گرویدند و نابسامانی‌ها و تبعیض‌های بسیاری از افراد این قوم را به مهاجرت به دیگر نقاط دیگر جهان واداشته‌است.



هزاره‌ها به زبان دری با گویش هزارگی صحبت می‌کنند و فرهنگی مشابه با دیگر اقوام فلات ایران دارند. تعدادی واژه‌های عربی و ترکی به این لهجه وارد شده است. واژه‌های ترکی و مغولی حدود ۲۰ درصد از واژگان این لهجه را تشکیل می‌دهد.[1] لهجه هزارگی برخی از ویژگی‌های دستوری فارسی سدهٔ چهارم و پنجم هجری را در خود حفظ کرده‌است.[2] در لهجهٔ هزارگی دو حرف د غلیظ و ت غلیظ نیز وجود دارد که تلفظشان نزدیک به تلفظ آن حروف در پشتو و اردو است. میزان تفاوت لهجه با فارسی معیار در لهجه جاغوری هزاره بسیار زیاد و در لهجه دایزنگی کم است.[3]

 در افغانستان از گذشته به آنها ظلم بسیاری وارد شده و تاکنون ادامه دارد یکی از بدترین ظلم‌ها به آن‌ها کشتار و اخراج ان‌ها از مناطق سکونتشان در زمان عبدالرحمان یکی از شاهان افغانستان می‌باشد در آن دوره تقریبا 62 درصد مردم هزاره قتل  عام شدند.[4]



درگذشته‌های دور هزاره‌جات کنونی بنام‌های زیر یاد شده‌است: به گفته (بلیو) غر مارث که این نام در کتاب مقدس نیز آمده‌است –به قول مرحوم غبار نویسنده افغانستان در مسیر تاریخ، نزدیک ۵۰۰ سال پیش از هزاره‌جات به نام «ستا گید یا» نام برده شده‌است شاهان هزاره‌جات قبل از اسلام به نام‌های شیران بامیان از اولاده کوشانی ویفتلی و بعدآ به نام‌های هزار بنده – شار و ریو شاران یاد می‌شدند که عمدتآ در دو نقطه تاریخی این سرزمین به نام‌های (پشین) یا افشین یکاو لنگ کنونی و (سورمین) سر پل فعلی که پایتخت تابستانی و زمستانی ایشان بودند حکومت میرا ندند.



کنت کورت و بطلیموس مورخین عهد سکندر کبیر، فریبه جهانگرد فرانسوی، هنری فیلد کریستیاتس محقق دنمارکی و جورج راورتی، از مورخان غربی. مقدسی، مولف گمنام حدودالعالم در ۹۵۹ میلادی، ابی بکر مشهور به ابن فقیه، ابن خرداد در ۹۲۰ میلادی، ناصر خسرو بلخی از مورخین اسلامی و همچنان هیوان تسنگ راهب چینی از موجودیت غرج الشار، غرجه، غرجستان، شاران غرجستان و موجودیت هزاره‌ها در غرجستان به کرات یاد نموده‌اند.



حکمرانی شیران بامیان توسط غزنویان ساقط و بعد از آن غوری‌ها شنسبی‌ها – خوارزمی‌ها در هزاره‌جات حکومت کردند با شکست خوارزم‌شاه شهر غلغله توسط لشکر چنگیزخان تخریب و به بامیان آسیب زیادی وارد گشت. اولاده چنگیزخان چندین قرن در بامیان و دیگر مناطق غرجستان حکومت کردند و بعدآ اولاده تیمور لنگ در ین ساحه تسلط یا فتند و در زمان سلطان حسین با یقرا - امیر ذوالنون ارغون از طایفه ارغون از مغلان ایلخانی ایل ترخان اولین حاکم وامیر سلسله امرای ار غونیه در هزاره جات بود وی توانست قلمرو خود را تا کابل –قندهار– سند و فراه توسعه دهد. امرای ارغونیه مردمان دادگر- دانش پرور – هنر دوست بودند و مجمو عآ از سال ۸۸۴- الی- ۹۶۴ – هجری قریب به هشتاد سال با سیاست و فراست حکومت کردند. امرای ارغونیه از جمله نیاکان مردم هزاره {یعنی هزاره هامغل خالص ان} بوده‌است که در هزاره‌جات حکومت مستقل و دارای قلمرو وسیع را تشکیل و با درایت کامل اداره می‌نمودند.



مورخین عرب و خراسان هزاره‌جات را به نام‌های غرجستان – غرج الشار – گرستان یاد کردهاند و حدود اربعه آن را از جانب غرب به هرات و باد غیس و از طرف شرق به کا بل – از سمت شمال به جوز جان و از سوی جنوب به غزنی پیوست دانسته‌اند. به قول ابن حقول تاریخدان عرب غرجستان کشوری بزرگی بوده‌است که موسوم به مملکت غرجه یاد شده‌است. در اغلب کتب تاریخ عرب و خراسان هزاره‌جات به نام غرجستان یاد شده که وسعت آن خیلی از وسعت کنونی آن فراتر بود و شامل غور – بامیان وغز نی می‌شد.
هزاره‌ها در سه مرحله، «زمان نادرشاه افشار، ناصرالدین شاه قاجار بعد از کشتار هزاره‌ها توسط عبدالرحمان» به ایران مهاجرت کرده‌اند. رضاشاه نام این قوم مهاجر به ایران را از «هزاره» و «بربری» به خاوری تغییر داد.[5]



[ویرایش] جستارهای وابسته

ایماق



 منابع:


تاریخ هزاره‌ها - هزارستان



1.↑ خاوری، محمد جواد، امثال و حکم مردم هزاره، مشهد: نشر عرفان، ۱۳۸۰، ص۱۶.

2.↑ همان. ص ۱۷.

3.↑ همان، ص۲۰.

4.↑ دولت آبادی، بصیر احمد، شناسنامه افغانستان، تهران: نشر عرفان ، 1387 ، صفحه 35 .

5.↑ حسین‌زاده، بصیراحمد، 'مردم هزاره و خراسان بزرگ' در: بی‌بی‌سی فارسی، بازدید: اکتبر ۲۰۰۸.

ولسوالی جاغوری

موقعیت جغرافیایی وحدود اربعه:
 ولسوالی جاغوری در قسمت جنوب غرب ولایت غزنی بین عرض البلد های 38 درجه و38 دقیقه شمالی و طول البلد 67 درجه و27 دقیقه شرقی واقع است .کوهایی جاغوری بصورت عموم از صخره های نوع گرانیت تشکیل شده است.ولسوالی جاغوری از گوشه شما ل به ولسوالی ناهور ، از شمال شرق به ولسوالی قره باغ ، از جنوب شرق به ولسوالی مقر ، از گوشه شمال غرب به ولسوالی مالستان واز سمت جنوب به ولا یت زابل محاط است .مرتفع ترین قله آن از3760 متر متجاوز نیست. کوتل المیتو 3750 متر از سطح بحر ارتفاع دارد . بستر دریا وسرزمین های زراعتی آن بیشتر از سطح بحر بلند نبوده وکوتل تبرغنک به طرف شما ل غرب سنگماشه موقعیت داشته ولسوالی جاغوری را ازولسوالی مالستان جدا کرده است.[1] مساحت ونفوس : ولسوالی جاغوری  1800 متر مربع مسا حت دارد. وار تفا ع مرکز آن سنگما شه از سطح بحر 2400 متر است.ولسوالی جاغوری یکی از پر نفوس ترین ولسوالی ولایت غزنی بوده و به اساس تخمین ریاست احصاییه مرکزی درسال 1385 نفوس این ولسوالی به 156500 نفر میرسد که 79700 ان را مرد و 76800 آن را طبقه اناث تشکیل میدهد. در صد مردان نسبت به زنان 104 است . ونفوس شهر غزنی بر اساس تخمین احصاییه مرکزی در همین سال 140000 نفر است که نفوس شهر غزنی نسبت به ولسوالی جاغوری کمتر است . اما بر اساس سرشماری خود ولسوالی جاغوری که توسط نما ینده گان مردم در سال 1385 صورت گرفته است نفوس این ولسوالی به 256000 نفر میرسد که ده فیصد آن در مها جرت به سر میبرد یعنی 25600 نفر در مهاجرت به سر میبرد. ونظر به تخمین ریا ست احصاییه مرکزی سرشماری توسط نماینده گان مردم ازصحت کامل برخورداراست طوری که درسرشماری همکاری مردم شرط موفقیت است دراینجا هرقریه به نمایده گان خویش لیست دقیق خانواده خویش ومهاجرین خویش را داده است .
وضعیت اجتماعی  جاغوری :
اقوام :   1- اوقی 2- مسکه 3- دهمرده 4- باغوچری 5- ازدری 6- خوشه 7- بابه 8- هیچه 9- یا رمحمد 10- پشی 11- شیرداغ 12- سادات وغیره ...
 قوم سادات درمناطق مختلف جاغوری حضور دارند . اما قسمت عمده آن ها در ششپر، وچهل دختران وسبا قول المیتو میباشد .

اقشار:   1- قشر روحا نیون 2- قشر روشنفکران 3- قشر کسبه کاران ، زمینداران وکار گران .
 روحانیون:  روحانیون یک بخش عمده این ولسوالی به شمار رفته ودر اجتماع از جایگاه خا ص برخوردارمیباشد .روحانیون درزنده گی اجتماعی وطرزتفکرمردم مخصوصأ در دها ت کشور تأ ثیری زیاد دارد . ومردم جاغوری به این قشر به دیده احترام نگریسته وازآن ها تعلیمات اسلامی را فرا گرفته وفرزندان خویش را به نزد آن ها برای آموزش تعلیمات اسلامی میفرستند . روحانیون نماینده گان مستقیم دین محسوب گشته وبه دو بخش اساسی تقسیم میشوند .که به نحوی حل کننده مشکلات مردم محلی بوده وبامردم بصورت مستقیم سروکار دارند . قشربالای آن به نماینده گی ازامام (ع) سهم جمع آوری میکند وپاسبان اساسی دین محسوب میشود . اما قشر پائین شان که بنام آخند یاد میشود درامورکوچک دینی حل وفصل به جوابات ومسائل مردم محل وپیش برد سواد آموزی نوجوانان محل درپهلوی مکاتب میباشد وشیخ ها یا شیوخ طلاب روحانی را تحت تربیه گرفته ودرواقع آخندهای آینده را تشکیل میدهند. درین ولسوالی شورای روحانیت ویا شورای علما نیزوجود دارد واین شورا برعلاوه وظایف تعلیمات اسلامی وامربمعروف ونهی ازمنکر در جاروجنجال ودعاوی که بین افراد صورت میگرد ،شرکت کرده وآن را از طریق شرعی حل وفصل میکند. ودرحل کردن منازعات وجاروجنجال برعلاوه روحانیون وحکومت بزرگان قومی وریشسفیدان محلی نیز به حل مشکلات جامعه میپردازند.ومشکلات را از طریق عرفی حل وفصل مینماید.   ودر ضمن شورای علما جا غوری درجلسه سراسری علماء افغانستان نیز شرکت میکند . در ولسوالی جاغوری به علت کوهستانی بود نش وهم به خا طر کثرت نفوس تعداد زیاد مسا جد وجود داشته وتقریبأ در حدود 350 مسجید فعال با 230 ملائی ومکتب خانه موجود میباشد . مسا جد متذکره توسط خود مردم آبادگردیده وتوسط روحانیون اداره میگردد.
آغاز شکل گیری مساجد درجاغوری: تأسیس مساجید درجاغوری سابقه تاریخی دارد که تاریخ دقیق آن معلوم نیست ومیتوان گفت که با ورود اسلام هم خوانی داشته باشد ودر آن دوران مساجد به شکل محدود وسنگ چینی بدون سقف که مردم نمازهایی یومیه وعبادات شان را درآن محل معین انجام میداد ه اند وبا ازدیا د جمعیت ونیازمندی شکل چهاردیواری را به خو د میگرد ودر زمان سردار شیرعلی خان جاغوری که ازسرداران امیرنادرشاه غازی بوده ترویج بیشتری یافته است. که برعلاوه عبادات درتجمع هایی عمومی خصوصأ درتعلیم وتربیه وآموزشهای دینی ازآن مورد استفاده قرارمیگرفته است . تعلیم وتربیه درمساجد : درگذشته ها با جوی حاکم درکشور مکاتب وجود نداشت واگرهم وجود داشت فضای کشورو دستگاه حاکم آنگونه بود که مناطقی باید ازتعلیم وسواد گذاشته شوند وجاغوری جزء ازمناطق محروم کشوربه شمارمیرفت . درین میان مساجد جاغوری وملاامامان نقش سازنده درتعلیم وتربیه فرزندان این مرز وبوم داشته که به نام مکتب خانه ها یاد میگردیده ، شاید این سیره حسینیه درمنا طق محدود کشور به روش که درجا غوری موجود بوده وجود داشته باشد واین سیره حسنه توسط آخند بزرگ کلب علی ازقریه انگوری جاغوری باهمکاری جدی سردارشیر علی خان جاغوری صورت پذیرفته است . سردار شیرعلی خان مقتدرجاغوری با اطلاع ازعمل کرد آخند که مروج احکام دینی بوده ، دستوراجرای اجرایی قوانین د ینی واحکام اسلامی را توسط آخند بزرک (کلب علی ) صادرمینما ید و آخند را با احترام تمام به مرکز جا غوری فرا خواند ه میگوید :ترویج احکام اسلامی وگفتن قوانین دینی برای مردم از شما واجرای آن ازمن .آخند کلب علی در ابتدا به آموزش خانه به خانه اقدام نموده به ترویج وآموزش احکا م دینی میپردازد وآنگاه مساجد را فعال ساخته وسیره حسنه ملا امامی را درجا عوری ترویج مینماید. مردم جاغوری هم که بستری خوبی برای پذیرش احکام دینی بوده اند ودرک صحیح ازاوضاع سیاسی واجتما عی کشورداشته اند و نقش تعلیم وتربیه رادرسازنده گی جامعه بخوبی میدانسته اند ، لذا تأسیس مساجد را بهترین جایگاه برای آموزش سواد تعلیمات دینی واحکام اسلامی دانسته وبا تشویق وتبلیغ آخند بزرک (ملاکلب علی)و همکاری جدی سردارشیرعلی خان دسته هایی ازقریه هایی نزدیک جمع گردیده ومسا جد تأسیس مینمودند. وشخص عالم وروحانی را به عنوان ملاامام وسر پرست مسجد میگمارد ومردم اهالی قریه برای ملاامام خویش معا ش میپردازند. ویک نفر دیگررانیز به حیث خادم مسجد تعین میکند وبرای وی مردم قریه معا ش میپردازند. نقش روحانیت درمساجد: با اهتمام ملاکلب علی آخند بزرک وبا پشت بانی سردارشیر علی خان سیره گرفتن ملا امام درقریه های جا غوری رواج میابد وهر قریه با نیاز مندی که درابعاد دینی و آموزش سواد احساس میکرد با تشویق وتبلیغ آخند مسجیدی را با پول مردمی تعمیرمیکردند تا برعلاوه مکان مقدس محلی برای تجمع طلاب ومرکز آموزش وتعلیم هم باشد و با تعین معاش آخندی را به عنوان ملاامام منطقه مؤظف مینمودند ومعمولا برای یک سال قرار داد میکردند . تا باشد هم احکام اسلامی آموزش داده شود ومحلی برای آموزش سواد با شد . ملا اما م منطقه برعلاوه وظیفه امربه معروف ونهی ازمنکرو آموزش دین درتعلیم وتربیه بچه های مردم هم میپرداخت وباهمان امکانات محدود تعلیمی میتوانستند مؤفقانه درسواد آموزی ، آموزش قرآن کریم واحکام اسلامی ایفایی وظیفه نمایند وحقیقت انکارنا پذیر است که اساس تعلیم وتربیه وریشه سواد آموزی ودانش درجا غوری مسا جد ومکاتب خانه ها است . اما برای سواد آموزی با مقا یسه روش امروزی برای سواد آموزی بسیار سخت ودشوار بوده است . امکانات تعلیمی که در آن زمان بدسترس داشتند خیلی محدود بوده است کتابهای که درآن زمان درمکتب خانه ها استفاده قرار میگردید پنج سوره شریف ،پنج گنج (پنج کتاب ) حافظ قرآن کریم ونصاب الصبیان وسایر کتاب های عربی بوده است . و برای تمرین ازقلم نی وتخته های چوبی کا رمیگرفتند . که برای آموزش سواد بسیا ردشوار میبا شد . بچه های خانواده زمانیکه به سن شش وهفت سالگی میرسیدند با تشویق ملاامام توسط یا بزرگ خانواده به مکتب فرستاده میشد واولین کتاب که درمکتب خانه ها تدریس میشد همان پنج سوره شریف بود . شگفت انگیزبوده است مکتب خانه های ابتدایی وبدون امکانات آنروز باهمان کتاب های سنگین که برای تعلیمات تألیف نگردیده اند بدون کدام امکانات درفضای کم مسا جد ،ملا امام مساجد وبا تراکم شدید طلاب وبا وجود یک معلم یا یک آخند ، از صبح تا شام برای آنهمه شاگرد یکی یکی به شاگردان آموزش میدادند ومردم شاهد بودند که شخصیت های بزرگ تحویل جامعه داده اند. با وجودیکه درجا غوری هیچ مکتب دولتی وجود نداشت وهیچ نوع امکانات آموزشی وجود نداشت اکثریت مردم جاغوری ازنعمت سواد خواندن ونوشتن برخورداربودند وآشنایی کافی ازمسائل اسلامی داشته اند .  امروز اکثریت اطفال ونوجوانان به مکاتب ولیسه ها روی آورده اند چون ازیک طرف آموزش سواد دردوران اولیه درمکاتب نسبت به مسا جد آسانتراست واطفال به مکاتب بیشترعلاقه دارند .


قشر روشنفکران قشرروشنفکران یک بخش عمده ولسوا لی جاغوری را تشکیل میدهد. قشرروشنفکران ازطبقات مختلف نشأ ت کرده اند در اموراداری ،خدمات علمی واقتصادی فعالیت دارند. این قشربه واسطه انکشاف معارف روز افزون بوده ودرحیات اجتماعی وسیاسی کشور تأثیری بارزی دارد. معارف که قشری از روشنفکری است شامل 77 با ب مکتب رسمی بوده که ازآن جمله 34 باب آن لیسه که 17 باب آن لیسه ذکور و17 باب آن را لیسه اناث تشکیل میدهد . وتعداد 43 باب آن را مکتب متوسطه وابتدا ییه تشکیل میدهد . و در حدود 48000 نفر شا گرد درین مکاتب درس میخواند .ودر حدود 1111 نفر معلم دولتی و350 نفر معلم ازطرف مؤسسات ومردم محل درین مکا تب کار میکند ومشغول درس و خد مت میباشد .ودرکناراین مکا تب یک لیسه دیگر نیزفعا لیت دارد که تاهنوزرسمی نشده است درین ولسوالی برتعداد مکاتب افزوده شده است وبیش از95 فیصد ازاطفال وجوانان این ولسوالی مشغول فراگیری تعلیم دردهه اخیرهستند.

۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

فلينظر إلى علي بن أبي طالب


الحديث المقبول عند الموافق والمخالف وهو قوله عليه السلام من أراد أن يرى آدم في علمه ونوحاً في طاعته وإبراهيم في خلته وموسى في هيبته وعيسى في صفوته فلينظر إلى علي بن أبي طالب رضي الله عنه التفسير الكبير ج7/ص132 التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، تأليف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى

زینب وفاطمه

سید بوستان

سید فریدون موسوی

سید حمید الله موسوی

آقای افضلی

سید فریدون موسوی

تاجیک






تاجیک به بخشی از اقوام ایرانی‌تبار که به زبان فارسی و گویش‌های محلی آن سخن می‌رانند گفته می‌شود. موطن تاجیک‌ها در سرزمین‌های امروزی افغانستان٬ تاجیکستان٬ ازبکستان٬ ایران٬ پاکستان و استان سین‌کیانگ در چین واقع است...












استاد محیط طباطبائی پژوهشگر و محقق تاریخ ایران می‌فرماید: «ایرانیان را در جنوب سرزمین پهناور ایران بزرگ به جهت تمایز از اقوام عرب، عجم می‌نامیدند و همان قوم بزرگ ایرانی در شمال ایران زمین و به منظور تشخیص از اقوام ترک، تاجیک نامیده می‌شد. پس تاجیک همان عجم و پارسی زبان است.»



به گفته میرزا شکورزاده، پژوهشگر تاجیک و نویسندهٔ کتاب «تاجیکان در مسیر تاریخ»، بر اساس پژوهشها مردم پارسیگوی در بسیاری از نقاط آسیای میانه، ایران و افغانستان و حتی کشمیر و کاشغر خود را «تاجیک» معرفی کرده‌اند. واژه «تاجیک» در ادبیات کلاسیکی فارسی زیاد کاربرد شده و کاربرد آن غالبا در برابر ترک و عرب صورت گرفته‌است:



مثلاً سعدی می‌گوید:



شاید که به پادشاه بگویند، ترک تو بریخت خون تاجیک.



و یا جامی اشاره‌ای دارد در باره علیشیر نوایی که:



او که یک ترک بود و من تاجیک، هردو داشتیم خویشی نزدیک.



و باز سعدی در جای دیگر می‌گوید که:



نگار ترک و تاجیکم کند صد خانه ویرانه، به آن چشمان تاجیکانه و مژگان ترکانه.



همین طور، وقتی که ما به متون چه نثر و چه نظم فارسی مراجعه می‌کنیم، درمی یابیم که در تمامی این متنها، از روزگار سعدی به دوران ما، کلمه «تاجیک» جایگزین کلمه «فارس» و «فارسی زبان» بوده‌است. نه کلمه «فارس» یا «ایرانی» یا «فارسی زبان» بلکه محض کلمه «تاجیک کاربرد شده‌است.»



بر این اساس واژهٔ تاجیک می‌تواند مترادفی برای «پارسی» باشد و تاجیک‌ها زیرگروهی از اقوام ایرانی‌تبار و اقوام ایرانی‌زبان هستند.











ریشهٔ نیاکانی تاجیک‌ها

تاجیک‌ها اقوام آریایی هستند که هزارهٔ دوم پیش از میلاد مسیح در آسیای میانه و باختر (بلخ) (بلخ امروزی) مستقر شدند. ریشهٔ نیاکانی تاجیک‌ها به ایرانیان شرقی یعنی باختری‌ها٬ سغدی‌ها٬ پرنی‌ها و داها می‌رسد٬ این بدین معناست که نیاکان تاجیک‌ها در عهد باستان به زبان پارسی کهن یعنی زبان کهن ایرانی جنوب غربی سخن نمی‌گفتند بلکه زبانهای شرقی ایرانی نظیر سغدی، باختری، خوارزمی، سکایی و دیگر رایج بودند. کاربرد زبان پارسی (دری) توسط تاجیک‌ها به دوران گسترش امپراتوری ساسانیان و متعاقباً انقراض آن به‌وسیلهٔ تازیان مسلمان برمی‌گردد که تعداد زیادی از پارسیها به آسیای میانه و حتی به چین پناه می‌برند. عده‌ای از این پارسیها به حیث جنگجویان تازه مسلمان شده و برای ترویج اسلام به این منطقه وارد می‌شوند. نتیجهٔ این مهاجرت‌های گستردهٔ پارسیها (مسلمان و غیر مسلمان) است که تاجیک‌ها علاوه بر اشتراک نیاکانی ایرانی-شرقی٬ ریشهٔ نیاکانی پارسی مهم نیز دارند.







موطن تاجیک‌ها

تاجیک‌ها گروه‌های عمدهٔ قومی در تاجیکستان٬ شمال شرق افغانستان بویژه در شهرهای کابل٬ مزار شریف و هرات هستند. در ازبکستان بیشترین جمعیت شهرهای سمرقند و بخارا را تشکیل می‌دهند و به شمار زیاد در استان سرخان‌دریا در جنوب و در امتداد سرحدات شرقی ازبکستان با تاجیکستان زندگی می‌کنند. در گذشته تاجیک‌ها در مناطق وسیعتری از آسیای میانه سکنی داشتند ولی بسبب تهاجم گستردهٔ ترکان از شمال و شرق به این منطقه جابجا شدند.



امروزه تاجیک‌ها حدود ۷۹٫۹ ٪ جمعیت تاجیکستان و بین ۲۵-۳۰ ٪ جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند. بر اساس آمار رسمی ازبکستان تاجیک‌ها ۵ ٪ جمعیت کل این کشور را شامل هستند. اگر چه این تعداد مشمول بر آن دسته از تاجیک‌هایی که زبان مادریشان ازبکی است و تاجیک‌هایی که بدلایل مختلف خودشان را ازبک معرفی می‌کنند٬ نمی‌باشد. بر این اساس تاجیک‌ها شاید حدود ۱۵ تا ۳۰ ٪ جمعیت ازبکستان را تشکیل دهند.



تخمین زده می‌شود حدود ۵۰۰، ۰۰۰ تا یک میلیون تاجیک در غرب پاکستان (استان مرزی شمال غربی) زندگی کنند که بخاطر جنگ پناه آورده‌اند و بقیه باشندگان بومی مناطق مختلف از جمله چترال (رجوع شود به زبان واخی) و شمال کشمیر هستند.



اگر چه بدخشان٬ تخار٬ کاپیسا٬ بلخ٬ جوزجان٬ پروان٬ کابل٬ غزنی٬ غور٬ فراه و هرات مناطق عمدتاً تاجیک نشین نامیده می‌شوند اما تاجیک‌ها تقریباً در همهٔ ولایات افغانستان زندگی می‌کنند. مناطق شمالی و مرکزی لغمان٬ سرخرود در ننگرهار٬ گردیز در پکتیا٬ اورگون در پکتیکا و نواحی توپخانه در قندهار مناطق تاجیک نشین یا دری زبان هستند. در ولایات لوگر٬ وردک و غزنی افغانستان٬ کم و بیش٬ یک یا دو سوم جمعیت این مناطق را تاجیک‌ها تشکیل می‌دهند.







ویژگی‌های ظاهری







حماسه کوهستانی بانوی زیبای سال ۲۰۰۶ در انگلستان یک تاجیک افغان است




از دیدگاه ظاهری٬ بیشتر تاجیک‌ها متعلق به نژاد مدیترانه‌ای هستند که شاخه‌ای از نژاد سفید (قفقازی) محسوب می‌شود. با اینکه متوسط تاجیک‌ها دارای مو و چشمان تیره با پوست گندم‌گون تا سپید هستند٬ رنگ مو و چشمان روشن در بین آنان کمیاب نیست٬ بهویژه در مناطق کوهستانی مانند بدخشان. برخی از تاجیک‌های آسیای میانه دارای آمیزهٔ ترکی-مغولی هستند٬ در حالیکه تاجیک‌های کوهستان نشین مناطق دورافتاده بیشتر به باشندگانی می‌مانند که پیش از تازش و مهاجرت ترکان و مغولان می‌زیسته‌اند. همچنین اقلیت کمی از تاجیک‌های افغانستان دارای آمیزهٔ ترکی-مغولی (شاید بدلیل آمیزش با هزاره‌ها و یا ازبک‌ها) هستند.







زبان

نوشتار اصلی: فارسی



زبان تاجیک‌ها فارسی است که در افغانستان٬ دری و در تاجیکستان٬ تاجیکی نامیده می‌شود. فارسی زبانی هندواروپائی از شاخهٔ هندوایرانی و زیرشاخهٔ زبان‌های ایرانی است. فارسی تاجیکی زادهٔ زبان فارسی است که همراه با دری از لهجه‌های شرقی فارسی محسوب می‌شوند.



در تاجیکستان٬ زبان روسی نیز در امور دولتی و تجاری بطور گسترده کاربرد می‌شود.







دین

اکثریت تاجیکان پیرو مذهب سنی اسلام هستند٬ اگر چه اقلیت‌های کوچک اسماعیلی و شیعه دوازده امامی نیز در دسته‌های پراکنده وجود دارند. علاوه بر این٬ جوامع کوچک یهودی (مشهور به یهودیان بخارایی) از دوران باستان در شهرهای سمرقند و بخارا٬ و به تعداد کمتر در شهرهای هرات و کابل و جاهای دیگر زیسته‌اند. در قرن بیستم یهودیان تاجیک به کشورهای اسرائیل و ایالات متحده آمریکا مهاجرت می‌کنند٬ اگر چه بیشتر این مهاجران پیوندهای خود با زادگاهشان را حفظ کرده‌اند. با توجه به ظهور مسیونرهای (مبلغین) مسیحی در آسیای میانه از زمان فروپاشی شوروی٬ جمعیت تاجیکان مسیحی تقریباً وجود دارد.









تاجیک‌ها در چین

تاجیکان یکی از ۵۶ ملیت رسماً شناخته شده در جمهوری خلق چین هستند. این گروه با جمعیت ۴۱، ۰۲۸ (۲۰۰۰)٬ عمدتاً در استان غربی سین‌کیانگ چین زندگی می‌کنند و ۶۰ ٪ آنان در بخش خودمختار تاجیک نشین تاش‌قُرغان (تاشکورغان) باشنده هستند. برخی از پژوهشها آنان را مجموعه‌ای از چندین گروه قومی ایرانی شرقی می‌پندارند که منسوب به تاجیک‌های تاجیکستان می‌باشند.





الکوزی

نام قبیله از قابیل پشتون ها است...




الکوزی نام قبیله از قابیل پشتون ها است. احتمالا" نام الکوزی از اراکوزیه گرفته شده که محلی در قندهار یا کندهار فعلی در جنوب افغانستان موقیعت دارد.الکوزی ها اکنون در ولایات مختلف افغانستان ساکن هستند اما زیادتر در ولایت هلمند، ولایت قندهار، ولایت فراه و ولایت هرات ساکن هستند. معمولا بعضی از اقوام دیگر پشتون الکوزی ها را بنام ماما خطاب می‌کنند. الکوزی ها نیز به چند شاخه دیگر تقسیم می‌شوند که مشهورترین آنها قبایل بستانزی و یعقوبزی است. خاستگاه اصلی این قبیله قندهار است اما حضور آنها در ولایات مانند فراه و هرات بخاطر آن است که در زمان میرویس خان (مشهور به میرویس بابا)که قندهار از دست گرگین خان رهایی یافت و از قندهار تا اصفهان بدست افغان ها فتح شد. برای حفظ سرحدات و برای جلوگیری از حملات فارسی ها فبایل پشتون را به هرات و فراه فرستاد تا سرحدات کشور و مناطق فتح شده را از حملات بعدی محافظت کنند، از جمله این قبایل یکی هم قبیله الکوزی بود.

قبیله‌های پشتون

قبیله‌های پشتون به چهار گروه اصلی سربان، بتان، غرغوشت و کرلان تقسیم می‌شوند...


در زبان پشتو خِیل به معنی ایل ( و احتمالاً همان واژه خیل ) و زَی به معنی «زاده» است.

آخونزاده - آکاخل - ابراهیم‌خیل – احمدزی – اچکزی – ادوخیل - ارکزی - اروکزَی - استانکزَی - اسحق‌زَی - افریدی – اکبرزی – الکوزی - امرخیل - امین‌زی – اوریاخیل - اوان- بابورخیل – بارکزای - بازی – بنگش – بوندچتنا - بهادرزی – بهیتانی – پودی – پوپلزَی – پیاروخیل - تبیوال – تنولی - تارین‌ها – ترکانی - تره‌کی - سالارزَی - سپای - سلیمان‌خیل - سواتی - سوری - سومیزکیکوی - شتک - شمل‌زی - شلمانی - شهبازخیل – شیرانی - شیرزَی - شینواری – صافی - عثمان‌خیل - علی‌زی - عمرخیل - عمرزَی - فیروزخیل - کاکَر - کتوازی - کریم‌زَی - کاکه‌زَی - کوندی - گادون/جادون - گنده‌پور - گیگیانی - لودی – محبت - محمدزَی - مروت – مشوانی - ملاگوری - مانگل - موسی‌زَی - موسی‌خیل - مومند - جبارخیل - جهانگیری - حکیم‌زَی - ختک - خروتی - خلیل‌ها - چمکنی - داودزَی - درانی - درپه‌خیل - دفتانی - دلازک - دوستی‌خیل - دولت‌زَی - زدران (پشتو: ځدران) - زازَی (پشتو: ځاځی ) - غلزَی/غلجی

پَشتون

پَشتون یا پَختون، (به اردو: پَتان) نام گروهى از مردمان افغانستانی‌تبار که به زبان پشتو گپ می‌زنند و در کشورهای افغانستان٬ پاکستان و هند زندگی می‌کنند...


بخش پاکستانی (قبلا هند بریتانیایی) شامل منطقه‌ای از چترال در شمال تا سیبی در جنوب غربی می‌گردد. این منطقه در پاکستان بنام منطقه مرزی شمال غرب (صوبه سرحد شمالغرب) نامیده می‌شود. اما این منطقه همچنان مشهور به افغانیه است که این نام بیانگر روابط قومی باشنده‌های آن با پشتون‌های افغانستان است.

اکثر پشتون‌ ها مسلمان بیشتر پیرو مذهب سنی حنفی و بقیه شیعه اثنی عشری هستند و علاوه بر زبان فارسی به زبان پشتو كه از شاخه ایرانی شمال شرقی است صحبت مى‌كنند.



پشتون‌ها به دو طائفه بزرگ تقسيم مى‌شوند:



· غلجایی (غلزایی) كه از نژادى مختلط تشكيل يافته‌اند.



صَفى‌،زَدْران‌ (پشتو: جدران‌)، خُسْتوال‌، منگَل و جاجی(که از اقوام ترک و مغول وارد شده به پشتون هستند)‌، خوگیانی و شِنْواری‌ نيز از جمله‌ گروهها و ایلهای مهم‌ قوم‌ پشتون‌ هستند.



مردkjم‌ پشتون‌ عمدتاً زارع‌ يا دامدار و بسیاری از آنها نیمه‌ كوچنده‌ هستند. از اين‌ گروه‌ نیمى‌ با گله‌هایشان‌ کوچ می‌کنند و نیمى‌ دیگر درمحل‌ باقی‌می‌مانند و در زمینهایشان‌ زراعت ‌می‌كنند.



افغان واژهٔ دیگریست که توسط فارسى‌زبانان‌ افغانستان‌ به اقوام پشتو زبان گفته می‌شود. اما قانون اساسی افغانستان هر یک از شهروندان‌ افغانستان‌ را صرفنظر از قومی که بدان تعلق دارد «افغان» اطلاق می‌کند.



خاستگاه پشتون‌ها



خاستگاه اصلی پشتون‌ها منطقه رشته‌کوه سلیمان در استان کنونی بلوچستان پاکستان و رود ترنگ بوده‌است.[۱] مردم شبه قاره هند به آن‌ها پتان و سلیمانی نیز می‌گویند.[۲]



اصل‌ و نسب‌ پشتون‌ها هنوز نامعلوم مانده و از طرف‌ محققان‌، تاریخ‌نگاران‌ و زبان‌شناسان‌ به‌ گونه‌های‌ مختلفی‌ تعبیر شده‌است‌. اکثر تاریخ‌نگاران معتقدند كه‌ پشتون‌ها از نسل‌ آریائی‌های ایرانی هست. برخی‌ از تاریخ‌نگاران‌ هم‌ پشتون‌ها از نسل‌ دودمان بنی‌اسرائیل شمرده‌*[۱]‌، و نام‌ افغان‌ را منسوب‌ به‌ «اوغان»‌ پسرِ ارمیا، پسر طالوت‌شاه (Saul)‌، اولین پادشاه اسرائیل دانسته‌اند. این عده معتقدند كه‌ پشتون‌ها یکی از ده قبیله گمشدهٔ قوم بنی‌اسرائیل هستند که از مسیر جاده ابریشم به سوی کوه‌های سلیمان و تنگهٔ خیبر راه می‌افتدند و در آنجا مستقر می‌شوند. در مقدمة كتاب‌ الفنستون‌ بنی اسرائیلی‌ بودن‌ افغانها ساخته‌ و پرداختة مورخان‌ دربار حاكمان‌ افغان‌ هند دانسته‌، و نوشته‌ شده‌است‌ كه‌ این‌ مورخان‌ مى‌خواسته‌اند برای‌ آن‌ فرمانروایان‌ شجره‌نامه‌ای‌ با پیشینه‌ای‌ دیرینه‌ و استوار بسازند

ورود سادات به افغانستان

ورود سادات به افغانستان به دو صورت انفرادی و جمعی رخ داده است.


ورود سادات به افغانستان به دو صورت انفرادی و جمعی رخ داده است. صورت اول آن را از همان اوان فتح سرزمینهای جدید به دست مسلمانان شاهد بوده ايم. که به طور مثال می توان به مهاجرت یحیی بن زید از نوادگان امام سجاد (ع) که در جوزجان (شمال افغانستان) مدفون است و نيز از مهاجرت یکی از نوادگان محمد نفس زکیه به کابل اشاره کرد. اما تاریخ، ورود سادات به طور گسترده به افغانستان را به زمان سركوب قیام سربداران در بیهق یا همان سبزوار (737 ـ 788 ق) – این شهر اکنون در شرق ایران قرار دارد - باز می‏گرداند. هنگامی كه آن قیام سركوب شد، به شیعیان بیهق فشار بسیاری وارد آمد. پس از آن عده‏ای از سادات سبزوار به همراه خانواده‏های خود به هزاره‏جات پناه آوردند و مردمان آن ديار نیز از ایشان به نحوی شايسته و درخور استقبال نمودند و حتی به ایشان منازل و زمینهای زراعی بخشیدند.

از میان بزرگان ساداتی كه به افغانستان مهاجرت كردند، می‏توان به این اشخاص اشاره كرد:



1. میر سید علی یخسوز و خانواده‏اش در بامیان.

2. سیدشاه قباد ولی و خانواده‏اش در سنگلاخ.

3. شاه سید بابا در شرق هزاره‏جات، ما بین جلریز و تكانه.

4. سید یحیی شاه قلندر و برادرش در منطقه وردك.

5. سید بابا حسن ابدال در جنوب هزاره‏جات، نزدیك به قندهار.



سید شاه قباد ولی و سید شاه برهنه و میر سید علی یخسوز، مریدان فراوانی در میدان وردک و بامیان پیدا كردند و هم اكنون نیز مزار آنان همچون زیارتگاهی برای اهالی منطقه به شمار می‏رود. سید دیگری كه قبر وی اكنون به صورت زیارتگـاهی در بلخاب در آمده است، سید مراد علی، از اجداد شهید اسماعیل بلخی است.

رویدادهای تاریخ افغانستان(دوران محمدظاهرشاه)

۸/۱۱/۱۹۳۳ محمد ظاهر به حیث پادشاه افغانستان تعین گردید...




:

۸/۱۱/۱۹۳۳ سردار محمد هاشم به تشکیل کابینه موظف گردید.



۱۵/۱۲/۱۹۳۳ محکمه‌ای در کابل دایر شد و عبد الخالق را با عده‌ای از دوستان و اقاربش به اعدام محکوم نمود.



مارس ۱۹۳۴ سپردن انحصار تجارت خارجی به شرکت سهامی



۲۸/۹/۱۹۳۴ افغانستان به عضویت سازمان نو تشکیل جامعه ملل درآمد.



۱۹۳۵ تصفیهٔ اختلاف سرحدی با ایران به حکمیت ترکیه



۲۶/۳/۱۹۳۶ نخستین معاهده دوستی بین افغانستان و ایالات متحده آمریکا در لندن به امضا رسید.



۳/۳/۱۹۳۷ نشر فرمان شاهی راجع به تعمیم زبان پشتو



۷/۷/۱۹۳۷ پیمانی میان نمایندگان چهار کشور افغانستان ایران ترکیه و عراق به منظور استقرار صلح و امنیت در شرق نزدیک عدم تعرض تشدید روابط و همکاریهای متقابل در ذه ماده در قصر سعدآباد به امضا رسید.



۲۶/۱/۱۹۳۸ مسافرت باقر کاظمی وزیر خارجهٔ ایران به کابل و امضای قرارداد راجع به تقسیم آب هلمند



آوریل-ژوئن ۱۹۳۸ تحریکات سعد شامی در سرحد وزیرستان علیه حکومت



مه ۱۹۳۸ قراراد تفحص و استخراج نفت با شرکت آمریکایی



اکتوبر ۱۹۳۸ مسافرت سکرتر خارجی هند بکابل



۶/۹/۱۹۳۹ حکومت افغانستان توسط فرمان شاهی بیطرفی اش را در جنگ دوم جهانی اعلام نمود.



اکتوبر ۱۹۳۹ بکارافتادن فابریکهٔ قندسازی بغلان



۹/۱۰/۱۹۴۱ یادداشت سفارت بریتانیه راجع بخارج ساختن اتباع کشورهای محور از افغانستان



۱۱/۱۰/۱۹۴۱ یادداشت شوروی راجع بخارج ساختن اتباع کشورهای محور از افغانستان



۱۹/۱۰/۱۹۴۱ بنابر درخواست متحدین در جنگ دوم جهانی حکومت افغانستان به اخراج آلمانها و ایتالویهای مقیم کشور موافقه کرد.



۵-۶ نوامبر ۱۹۴۱ لویه جرگه راجع به تایید بیطرفی افغانستان



۲۷/۴/۱۹۴۲ تعیین اولین وزیر مختار آمریکا در کابل



۱۹۴۳ بکارافتادن فابریکهٔ نساجی پل خمری



۲۹/۱/۱۹۴۶ بازداشت عبدالرحیم خان معاون صدارت با استاد خلیلی



۹/۵/۱۹۴۶ تعیین شاه محمود خان بحیث صدراعظم



۱۶/۶/۱۹۴۶ معاهدهٔ سرحدی بر مبنای خط تالویگ بین افغانستان و شوروی



۹/۱۱/۱۹۴۶ افغانستان به عضویت سازمان ملل متحد در آمد.



۱۳/۶/۱۹۴۷ یادداشت افغانستان بدولت بریتانیه راجع بسرحد



۲۶/۷/۱۹۴۷ رسیدن شاه محمود خان به لندن



ژوئن-اوت ۱۹۴۷ مسافرت شاه محمود خان به آمریکا



۳۰/۹/۱۹۴۷ نمایندگان افغانستان در سازمان ملل متحد در برابر پذیرش پاکستان در آن سازمان رای مخالف داند.



آوریل ۱۹۴۸ انتخابات بلدی بشکل سری در کابل



۱۹۴۸ امضای موافقتنامه راجع به رودخانهٔ کشک با شوروی



مارج-آوریل ۱۹۴۹ انتخابات دورهٔ ۷ شورای ملی



مارس ۱۹۵۰ بازداشت سید محمد اسماعیل بلخی، خواجه محمد نعیم و عده دیگر به اتهام توطئه



۴/۱/۱۹۵۰ امضای معاهدهٔ دوستی با هند



۱۳/۱/۱۹۵۰ برسمیت شناختن جمهوریت مردم چین



۲۰/۴/۱۹۵۰ تظاهرات عظیمی بخاطر مداخله غیر قانونی وزارت داخله در امور انتخابات در شهر کابل براه افتاد.



۱۴/۱۰/۱۹۵۰ ترمیم کابینه و تشکیل گروپ ها



۱۹۵۱ تأسیس جراید آزاد انگار، ندای خلق و وطن وولس



آوریل-مه ۱۹۵۱ مسافرت شاه محمود خان به آمریکا



آوریل ۱۹۵۲ انتخابات در کابل بای دورهٔ ۸ شورا و تظاهرات



۸/۵/۱۹۵۲ بازداشت عده‌ای از آزادیخواهان



۲۵/۲/۱۹۵۳ اتحاد شوروی به موجودیت کارشناسان ملل متحد در شمال کشور رسماً به افغانستان اعتراض نمود.



۶/۹/۱۹۵۳ استعفای شاه محمود خان و آغاز صدارت سردار محمد داود



۲۰/۹/۱۹۵۳ کابینه سردار محمد داود اعلان گردید.



۲۶/۱۰/۱۹۵۳ وفات محمد هاشم خان



نوامبر ۱۹۵۳ مسافرت ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا بکابل



۲۷/۱/۱۹۵۴ قرضهٔ سه و نیم میلیون دالر شوروی برای تعمیر سیلو



۱۷/۹/۱۹۵۴ مسافرت سردار محمد نعیم برای مذاکره به کراچی



۱۹/۱/۱۹۵۵ برقراری مناسبات سیاسی با چین



۳۰/۳/۱۹۵۵ تظاهرات و تعرض بر سفارت پاکستان در کابل



۱/۴/۱۹۵۵ تظاهرات و تعرض بر قونسولگری افغانستان در پیشاور



۱۸/۴/۱۹۵۵ مسافرت سردار محمد نعیم به باندونگ



۲۹/۴/۱۹۵۵ مسافرت جمال عبدالناصر زعیم مصر بکابل



۱/۵/۱۹۵۵ پاکستان از حکومت افغانستان خواست تا تمام قونسولگریهایش را در آن کشور مسدود کند.



۴/۵/۱۹۵۵ به‌دنبال خرابی اوضاع میان افغانستان و پاکستان حکومت به قوای نظامی اش امر سفربری داد.



۲۱/۶/۱۹۵۵ امضای موافقتنامهٔ ترانزیتی با شوروی



۱۴/۷/۱۹۵۵ افغانستان به عضویت بانک جهانی و صندوق جهانی پول درآمد.



۱۳/۹/۱۹۵۵ برافراشته شدن دوبارهٔ بیرق پاکستان در کابل



۲۰-۲۵ نوامبر ۱۹۵۵ لویه جرگه



۱۶-۱۸ دسامبر ۱۹۵۵ مسافرت بولگانین و خروشچف بکابل



۶/۳/۱۹۵۶ تایید کنفرانس کشورهای جنوب شرق آسیا از موضع پاکستان در برابر افغانستان



۲۶-۳۰ ژوئن ۱۹۵۶ مسافرت عدنان مندرس صدراعظم ترکیه به افغانستان



۷-۱۱ اوت ۱۹۵۶ مسافرت سکندر میرزا رئیس جمهور پاکستان به افغانستان



۲۵/۸/۱۹۵۶ عقد موافقتنامهٔ خرید اسلحه با شوروی و چکسلواکیا



۱۷-۳۰ اکتوبر ۱۹۵۶ مسافرت سردار محمد داود به شوروی



اکتوبر ۱۹۵۶ اعلان نخستین پلان پنجساله



۲۴/۱۱/۱۹۵۶ مسافرت سردار محمد داود به پاکستان



۱۹-۲۳ ژانویه ۱۹۵۷ مسافرت جوان لای صدراعظم جین به افغانستان



۸-۱۱ ژوئن ۱۹۵۷ مسافرت سهروردی صدراعظم پاکستان به افغانستان



۱۰/۷/۱۹۵۷ عزل و بازداشت عبدالملک عبدالرحیم زی وزیر مالیه



ژوئن ۱۹۵۷ بازداشت یک عده از آزادیخواهان



۱۷-۳۱ ژوئن ۱۹۵۷ مسافرت محمد ظاهرشاه به شوروی



۲۲/۱۰/۱۹۵۷ مسافرت سردار محمد داود به چین



۱۸/۱/۱۹۵۸ موافقتنامهٔ سرحدی با شوروی



۱-۵ فوریه ۱۹۵۸ مسافرت محمد ظاهرشاه به پاکستان



۱۱-۲۶ فوریه ۱۹۵۸ مسافرت محمد ظاهرشاه به هند



۱-۵ اکتوبر ۱۹۵۸ مسافرت وروشیلوف رئیس دولت شوروی به افغانستان



۲۸/۱۲/۱۹۵۸ مسافرت سردار محمد نعیم وزیر خارجه به شوروی



۵-۱۳ فوریه ۱۹۵۹ مسافرت سردار محمد داود به هند



۲۲-۲۴ مارس ۱۹۵۹ مسافرت همرشیولد سرمنشی ملل متحد بکابل



۱۸-۲۲ مه ۱۹۵۹ مسافرت سردار محمد داود به شوروی



۳۱/۸/۱۹۵۹ رفع حجاب



۱۴/۹/۱۹۵۹ مسافرت جواهر لعل نهرو صدراعظم هند به افغانستان



۹/۱۲/۱۹۵۹ مسافرت آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا بکابل



۱۷/۱۲/۱۹۵۹ مسافرت سردار محمد داود به لندن



۲۱/۱۲/۱۹۵۹ بلوای قندهار



۱۰/۱/۱۹۶۰ مسافرت سردار محمد نعیم وزیر خارجه به پاکستان



۲-۵ مارس ۱۹۶۰ مسافرت خروشچف صدراعظم شوروی بکابل



۱۷/۳/۱۹۶۰ مسافرت سردار محمد داود به ایران



۱۵/۴/۱۹۶۰ مسافرت سردار محمد داود به شوروی



۲۶/۴/۱۹۶۰ وفات امان الله شاه



۲۶/۸/۱۹۶۰ امضای معاهدهٔ دوستی و عدم تعرض با چین



۵/۴/۱۹۶۱ ملاقات سردار محمد داود با خروشچف در مسکو



۳-۸ ژوئن ۱۹۶۱ مسافرت سردار محمد داود به آلمان غربی



۲/۹/۱۹۶۱ شرکت سردار محمد داود در کنفرانس کشورهای غیر منسک در بلگراد



۶/۹/۱۹۶۱ قطع روابط سیاسی با پاکستان



۶-۲۰ سپتامبر ۱۹۶۱ مسافرت سردار محمد نعیم به شوروی



۱۱/۱۰/۱۹۶۱ مسافرت هیئت نظامی شوروی به افغانستان



۱۴/۴/۱۹۶۲ اعلان دومین پلان پنجساله



۲۷-۳۱ ژوئن ۱۹۶۲ مسافرت محمد رضا پهلوی شاه ایران بکابل



۶-۱۵ اوت ۱۹۶۲ مسافرت محمد ظاهرشاه به شوروی



۵/۲/۱۹۶۳ افتتاح فاکولته طب ننگرهار



۳/۳/۱۹۶۳ سردار محمد داود صدراعظم افغانستان استعفانامه اش را به شاه پیش کرد.



۱۰/۳/۱۹۶۳ فرمان شاهی صادر شده و سردار محمد داود از پست صدارت برطرف شد.



۱۳/۳/۱۹۶۳ داکتر محمد یوسف صدراعظم اعضای کابینه اش را اعلان کرد.



۲۸/۳/۱۹۶۳ تعیین کمسیون تسوید قانون اساسی جدید



۲۸/۵/۱۹۶۳ اعلان از سرگرفتن مناسبات با پاکستان



۲۰/۷/۱۹۶۳ قونسلگیریهای افغانستان د ر شهرهای کویته و پیشاور دوباره باز شد.



۲-۱۹ سپتامبر ۱۹۶۳ مسافرت محمد ظاهرشاه به آمریکا



۱۲/۱۰/۱۹۶۳ لئونید برژنف صدر هیات رئیسه شورای عالی اتحاد شوروی به کابل سفر کرده و سنگ تهداب انستیتوت پولیتخنیک کابل را گذاشت.



۲/۱۲/۱۹۶۳ امضای معاهدهٔ سرحدی با چین



۲/۲/۱۹۶۴ مسافرت داکتر محمد یوسف به شوروی جهت تداوی



۲۹ فوریه-۱ مه ۱۹۶۴ کمسیون مشورتی قانون اساسی



۲۱/۳/۱۹۶۴ تقسیم مملکت به ۷ ولایت



۱/۷/۱۹۶۴ جنرال محمد ایوب خان رئیس جمهور پاکستان از کابل دیدار به عمل آورد.



۴/۸/۱۹۶۴ نشر مسودهٔ قانون اساسی جدید



۱/۹/۱۹۶۴ افتتاح سرک سالنگ



۹/۹/۱۹۶۴ لویه جرگه بمنظور تصویب قانون اساسی جدید در کابل دایر گردید.



۱۹/۹/۱۹۶۴ اعضای لویه جرگه قانون اساسی جدید را تصویب کردند.



۱/۱۰/۱۹۶۴ توشیح قانون اساسی جدید



۲۹ اکتوبر-۱۲ نوامبر ۱۹۶۴ مسافرت محمد ظاهرشاه به چین



۱۸/۱۱/۱۹۶۴ کشف بقایای شهر یونانی باختر در آی خانم



۱۸-۲۸ فوریه ۱۹۶۵ مسافرت داکتر محمد یوسف به هند



۱۷-۲۳ آوریل ۱۹۶۵ کانگرس زراعتی



۲۱-۳۰ آوریل ۱۹۶۵ مسافرت داکتر محمد یوسف به شوروی



۱۱/۵/۱۹۶۵ انفاذ قانون انتخابات



۱-۳ ژوئن ۱۹۶۵ مسافرت محمد ظاهرشاه به فرانسه



۳-۱۴ اوت ۱۹۶۵ مسافرت محمد ظاهرشاه به شوروی



۲۶/۸/۱۹۶۵ آغاز انتخابات ولسی جرگه (شوری یا مجلس نمايندگان)



۹/۹/۱۹۶۵ قانون مطبوعات به مرحله اجرا قرار گرفت.



۲۴/۹/۱۹۶۵ کار انتخابات اعضای شوری که تعداد آنها به ۲۱۶ تن می‌رسید به اتمام رسید.



۱/۱۰/۱۹۶۵ اعلان نتایج انتخابات شوری



۱۴/۱۰/۱۹۶۵ افتتاح شورای جدید



۲۴/۱۰/۱۹۶۵ داکتر محمد یوسف به شوری رفت تا برای حکومتش رای اعتماد بگیرد ولی تالار از طرف محصلین و متعلمین اشغال گردیده بود.



۲۵/۱۰/۱۹۶۵ پلیس بر تظاهرات محصلین و متعلمین در خارج تالار شورا تیراندازی کرد و در اثر آن یک تن کشته و چند تن زخمی شدند. (۳ عقرب)



۲۹/۱۰/۱۹۶۵ دکتر محمد یوسف از پست صدرات استفعا و بجای او هاشم میوندوال به حیث صدراعظم تعین شد.



۲/۱۱/۱۹۶۵ رای اعتماد شوری به کابینهٔ میوندوال



۴/۱۱/۱۹۶۵ میوندوال در پوهنتون (دانشگاه)



۴/۱۲/۱۹۶۵ افغانستان به عضویت بانک آسیایی درآمد.



۴-۹ آوریل ۱۹۶۶ مسافرت لیوشاوچی رئیس دولت چین بکابل



۱۵ سپتامبر-۲۰ نوامبر ۱۹۶۶ مسافرت میوندوال به مصر و ترکیه



۲۸ ژانویه-۶ فوریه ۱۹۶۷ مسافرت محمد ظاهرشاه به هند



۷-۱۳ فوریه ۱۹۶۷ مسافرت محمد ظاهرشاه به پاکستان



۱۵-۱۹ مارج ۱۹۶۷ مسافرت کیزینگر رئیس جمهور آلمان غرب بکابل



۲۱/۳/۱۹۶۷ اعلان پلان پنجسالهٔ سوم



۲۵/۳/۱۹۶۷ مسافرت میوندوال به آمریکا



۱۰-۱۵ آوریل ۱۹۶۷ مسافرت میوندوال به فرانسه



۱۰/۵/۱۹۶۷ امضای موافقتنامهٔ صدور گاز به شوروی



۳۱/۵/۱۹۶۷ مسوده قانون احزاب از طرف مجلس سنا تصویب شد.



۱۸/۶/۱۹۶۷ شرکت میوندوال در مذاکرات مجمع عمومی ملل متحد راجع به جنگ اعراب و اسرائیل



۱۱/۱۰/۱۹۶۷ محمد هاشم میوندوال از پست صدارت استفعا و بجای او عبدالله یفتلی مامور گشت تا تعین صدراعظم جدید امور حکومت را اداره کند.



۱۵/۱۰/۱۹۶۷ افتتاح ستره محکمه (دادگاه عالی)



۱/۱۱/۱۹۶۷ نوراحمد اعتمادی به حیث صدراعظم افغانستان تعین شد.



۱۵/۱۱/۱۹۶۷ رای اعتماد شوری به کابینهٔ اعتمادی



۷-۱۰ ژانویه ۱۹۶۸ مسافرت مارشال تیتو رهبر یوگسلاویا به افغانستان



۱۸/۲/۱۹۶۸ تعیین کمسیون اصلاحات اداری



۱-۴ مه ۱۹۶۸ مسافرت جودت سونای صدراعظم ترکیه به افغانستان



۷-۱۱ مه ۱۹۶۸ مسافرت پمپیدو صدراعظم فرانسه به افغانستان



۳-۱۳ ژوئن ۱۹۶۸ مسافرت محمد ظاهرشاه به شوروی



ژوئن-سپتامبر ۱۹۶۸ مسافرت اعتمادی به فرانسه جهت معالجه



۲۸/۱۰/۱۹۶۸ مسافرت امیر عباس هویدا صدراعظم ایران به افغانستان



۵/۱۱/۱۹۶۸ مسافرت اعتمادی به شوروی



آوریل ۱۹۶۹ مسافرت محمد ظاهرشاه به جاپان (ژاپن)



سپتامبر ۱۹۶۹ انتخابات دورهٔ جهاردهم شوری



ژوئن ۱۹۶۹ مسافرت ایندیرا گاندی صدراعظم هند به افغانستان



ژانویه ۱۹۷۰ مسافرت اگنیو معاون ریاست جمهوری آمریکا بکابل و تظاهرات علیه او



آوریل-مه ۱۹۷۰ تحصن علمای دینی در مسجد پل خشتی



ژوئن ۱۹۷۰ مسافرت ملک فیصل پادشاه عربستان سعودی به افغانستان



۱۶/۵/۱۹۷۱ نورمحمد اعتمادی از عهده صدارت استفعا داد.



۸/۶/۱۹۷۱ داکتر عبدالظاهر به حیث صدراعظم افغانستان تعین گردید.



۶/۷/۱۹۷۱ رای اعتماد شوری به کابینهٔ عبدالظاهر



دسامبر ۱۹۷۱ مسافرت محمد ظاهرشاه به انگلستان



ژانویه ۱۹۷۲ مسافرت ذولفقار علی بوتو رئیس جمهور پاکستان به افغانستان



مارس ۱۹۷۲ مسافرت داکتر عبدالظاهر به شوروی



۲۵/۹/۱۹۷۲ داکتر عبدالظاهر از عهدهٔ صـدارت استعفا داد.



۱۹۷۱-۱۹۷۲ کم آبی و قحطی



۷/۱۲/۱۹۷۲ محمد موسی شفیق وزیر خارجه افغانستان به حیث صدراعظم تعین شد. - رای اعتماد شوری به کابینهٔ او



۱۳/۳/۱۹۷۳ قراردادی میان افغانستان و ایران که بنام قرارداد آب هلمند یاد می‌شود در کابل به امضا رسید.



۲۱/۵/۱۹۷۳ مسافرت پادگورنی رئیس دولت شوروی بکابل



۲۲/۵/۱۹۷۳ تصویب قرارداد آب هلمند در ولسی جرگه (مجلس نمايندگان)



۳۰/۵/۱۹۷۳ تصویب قرارداد آب هلمند در مشرانو جرگه (مجلس سنا)



۲۵/۶/۱۹۷۳ مسافرت محمد ظاهرشاه به اروپا



۱۷/۷/۱۹۷۳ کودتای سردار محمد داود



منابع :
افغانستان در پنج قرن اخیر نوشته میر محمد صدیق فرهنگ


افغانستان در مسیر تاریخ نوشته میر غلام محمد غبار

من يحمل رايتك يوم القيامة

المعجم الكبير عن جابر قال قالوا يا رسول الله من يحمل رايتك يوم القيامة قال من يحسن أن يحملها إلا من حملها في الدنيا علي بن أبي طالب رضي الله عنه It was narrated by Jaber that people asked the Prophet pbuh), "Oh Prophet of God (pbuh), who will carry your knowledge on the Hereafter." The Prophet (pbuh) said, "He who carried the knowledge in this world will carry it in the Hereafter and who better than Ali Ibne Abi Talib (pbuh)." Book: Al Mojam Al Kabeer

عليا مني وأنا منه

سنن النسائي الكبرى قال رسول الله (ص) إن عليا مني وأنا منه وهو ولي كل مؤمن من بعدي The Prophet God (pbuh) said, "Ali is from me and I am from Ali. and after me he is the leader of all believers." Book: Sonan Al Nisae Al kobra

سید مهدی موسوی

سید علی موسوی

سید علی موسوی

سید مهدی موسوی

محمد افتخاری

زلمی

عقاید طالبان

عقاید طالبان




مقدمه



در پاییز سال 1373 بود که گروهی بنام طالبان از مرز سپین بولدک وارد خاک افغانستان شد و با پیشروی سریع وارد شهر مهم و استراتژيك قندهار، موطن سلاطين 250 ساله افغانستان شد. این حركت آنها، ناظران و تحليلگران داخلى و خارجى راسخت دچار شگفتى ساخت.



با وجود اینکه بیش از یک دهه از بوجود آمدن طالبان می گذرد هنوز صاحب نظران نتوانسته اند بطور کامل نقاب از چهره ضد بشری طالبان بردارد وآنهارا به مردم معرفی نمایند. متأسفانه تعدادی از برادران پشتون، طالبان را منجی مردم افغانستان می دانند و چشم به مو هبت های الهی از دستان طالب دوخته اندوآنها را نماینده شریعت محمدی(ص) می دانند و به قوانین آنها با دید قانون ناب اسلامی می نگرند؛ غافل از این که این کور دلان دشمن انسانی است که خداوند اورا بیش از هفتاد پدر دوست دارد1.



ما در این چند صفحه سعی نموده ایم تا عقاید طالبان را بطور فشرده بررسی نماییم، تا شاید گوشه از دین خودرا در مقابل



شهدای که بدست طالبان به شهادت رسیده اند، ادا نماییم.



ما در ابتدا مراکز تربیت ، رشد و وابستگی های طالبان واعتقادات آنها را بیان نموده ودر آخر عوامل پیدایش آنها را بررسی می نماییم.



فصل اول:مراکز پرورش طالب



اکثر طالبان در مدارس پاکستان و یا در مدارس وابسته به آنها آموزش دیده اند مدارس‏و علماى دينى اهل سنت در پاکستان، از لحاظ گرايشهاى كلامى و فقهى به دو گروه‏عمده و مهم تقسيم مى‏شوند:



1) ديوبندى‏







ديوبنديها از نظر اعتقادى،(در چارچوب فقه حنفى) شباهت كلى به‏وهابيت پيدا كرده‏اند. آنها مانند وهابيت، در برابر سايرفرقه‏هاى اسلامى، حساسيت زيادى نشان داده و از توحيد و شرك‏ تفسير ويژه‏اى ارائه مى‏دهند.



مكتب ديوبندى‏ در پاكستان كنونى، نماينده دين رسمى‏ به‏شمار مى‏آيد و داراى اكثريت در ميان مسلمانان اهل سنت است



عمده‏ترين گروههاى وابسته به مكتب ديوبندى‏در پاكستان ; عبارتند از: جمعية العلماى اسلام‏، سپاه‏صحابه‏ و جمعيت اهل حديث‏. اين سه جناح، متعلق به مكتب‏ديوبندى و داراى عقايد مشابه و شعارهاى يكسان و حاميان خارجى‏واحدى هستند. تنها تفاوت اين سه جناح در اين است كه‏جمعية العلماى اسلام‏ به رهبرى فضل الرحمان و سميع الحق، به‏صورت يك حزب سياسى وارد صحنه سياسى كشور گرديده‏است; در صورتى‏كه سپاه صحابه‏ و اهل حديث‏ به ترتيب به فعاليتهاى‏نظامى و فرهنگى روآورده‏اند. هماهنگى داخلى اين سه گروه درمبارزه عليه مخالفانشان بسيار قابل توجه مى‏باشد. جنبش طالبان‏افغانستان با هر سه گروه نامبرده ارتباط تنگاتنگى دارد و ازحمايتهاى معنوى و مادى و حتى انسانى همه آنها در اين چند سال‏برخوردار بوده است. در عين حال، اين ارتباط با جمعية العلماى‏اسلام‏ به دليل عوامل فرهنگى، زبانى و نژادى و نيز تجربه‏سياسى در عمل بيش از دو گروه ديگر بوده و هست. مولانا فضل‏الرحمان و سميع‏الحق، هر دو پشتون‏تبار بوده و در ايالتهاى‏بلوچستان و سرحد كه موطن اصلى پشتونهاى پاكستان به شمارمى‏آيد، داراى نفوذ فوق العاده‏اى هستند.



توضیحا" لازم به ذکر است که مدرسه دیوبند توسط مولوی محمد قاسم نانوتوى، از پیروان شاه ولى‏الله،شاه اسماعيل در سال 1284 ه (1867م) در ايالت‏اتارپراديش هند بنيانگذارى شد. مدرسه ديوبندى‏ به تدريج‏تبديل به يك مكتب فكرى ويژه‏اى گشت كه تا امروز، به افرادتحصيل كرده در آنجا و يا وابسته به طرز تفكر آن عنوان‏ديوبندى‏ اطلاق مى‏شود. بنيان‏گذاران اين مدرسه، حنفيانى‏سخت‏گير و دقيق بودند و در مبادى تعليم و جزم‏انديشى، برعقايد و مذاهب كلامى اشعريه و ماتريديه مشى مى‏كردند.پس از تجزيه هند و به وجود آمدن پاكستان، شاخه‏انشعابى آن، تحت عنوان جمعية العلماى اسلام، فعاليتهاى خودرا در پاكستان فعلى ادامه داد. جمعية العلماى اسلام‏ به‏رهبرى مؤسس جديد خود، مولانا بشير احمد عثمانى به حزب سياسى‏مذهبى ديوبندى‏ها تبديل شد. اين حزب، امروز به دو گروه اكثريت‏و اقليت تقسيم گرديده است. رهبرى جناح اكثريت را مولانا فضل‏الرحمان و رهبرى جناح اقليت را مولانا سميع الحق به عهده دارد.اين دو رهبر، هر دو متعلق به گروه قومى پشتون هستند و از لحاظ فكرى، طرفداران سرسخت قرآن و سنت و سيره خلفا و صحابه و معتقد به نظريات علماى سلف و مخالف با اجتهاد و تجدد به شمارمى‏روند. روابط اين دو رهبرپشتون تبار ديوبندى‏ با گروه‏طالبان بسيار عميق و ريشه ‏دار است.



‏2) بريلوى







بريلويها حالت انعطاف ‏پذيرى ‏بيشترى داشته و از توحيد و شرك‏ هيچ‏ گاه تفسير سخت ‏گيرانه ‏و مغاير با مشهور ارائه نمى‏دهند. بريلويها تا حدودى، گرايشهاى‏صوفيانه دارند. و در اعتقاد به اولياء الله‏ نزديك به كلام‏ شيعى مى‏انديشند. مؤسس مكتب بريلوى، شخصى به نام احمد رضاخان‏بريلوى (1856 - 1921) بود. مكتب بريلوى در واكنش نسبت‏به‏جنبش محمد بن عبدالوهاب و در مخالفت ‏با عقايد دينى شاه ولى‏الله،شاه اسماعيل و علماى ديوبندى پديدار شد.

نماينده ‏سياسى اين مكتب در پاكستان، گروه جمعية العلماى پاكستان‏ به رهبرى مولانا شاه احمد نورانى و عبدالستار نيازى مى ‏باشد.







فصل دوم: اصول اندیشه های سیاسی دیو بندی (طالبان)



1) مهمترين اصل در انديشه‏سياسى ديوبندى و ساير گروههاى بنياد گراى افراطى از جمله‏طالبان، احياى اصل خلافت در نظام سياسى اسلام است. شاه ولى‏الله‏ هندى سر سلسله نهضت ‏بيدارى اسلامى در شبه قاره كه مكتب بنيادگراى ديوبندى نيز متاثر از افكار اوست، احياى خلافت اسلامى راركن اساسى در اسلامى شدن جامعه دانسته است.



شاه ولى‏الله مانند اكثر دانشمندان اهل سنت، شيوه ايجاد خلافت اسلامى را در چهارمورد خلاصه مى‏كند: بيعت اهل حل و عقد، شورا، نصب و غلبه.جالب اينجاست كه شاه ولى‏الله يكى از ويژگيهاى خليفه راشرافت نسبى و قومى‏ دانسته كه اين امر با تفكر امروزى‏طالبان كه خود را منتسب به يك گروه قومى برتر (پشتون) مى‏داند،كاملا سازگارى دارد. طالبان با توسل به اين ويژگى خليفه، نه ‏تنها حق خلافت را شايسته انحصارى مردم پشتون مى‏داند كه از ميان‏پشتونها نيز تنها قوم درانى‏ را قوم برگزيده اين مقام‏قلمداد مى‏نمايد.



در تئورى خلافت و امارت‏ آن طورى كه‏طالبان آن را مى‏خواهد، مردم و احزاب جايگاهى ندارند. تعدادى‏از سران قبايل و نخبگان دينى تحت عنوان اهل حل و عقد گرد هم‏آمده و فردى را براى اين پست نامزد مى‏نمايند و آنگاه تمام‏اختيارات كشور به شخص خليفه يا امير المؤمنين منتقل خواهد شد.طالبان در زمان حکومت خود به وضوح اعلام كرده بود كه در افغانستان انتخابات‏ برگزار نخواهد شد; چون انتخابات يك تقليد غير اسلامى است.



2) نفى مطلق مدنيت غربى



گروههاى ديگر اسلامى مانند اخوانيها با ديد نقادانه به‏تمدن غربى نگريسته و ضمن رد جنبه‏هاى منفى آن، از پذيرش‏جنبه‏هاى مثبت آن استقبال مى‏نمايند; در صورتى كه طالبان و مكتب ‏ديوبندى و وهابى در اوايل كار با هر نوع دستاورد تمدن غربى به‏مخالفت‏برخاسته و سپس به تدريج‏ به سوى محافظه كارى تمايل پيدامى‏كنند. مخالفت عصب‏آميزطالبان با تلويزيون، وسايل تصويربردارى، لباس فرنگى، سينما وامثال آن، نشانه آشكارى بر روحيه ستيزه‏جويى آنان با مظاهرتمدن غربى است; چون تلويزيون و سينما در نزد طالبان ازابزار شيطانى‏ به حساب آمده و در رديف آلات لهو و لعب كه ‏مشروعيتى در دين ندارد، قرار مى‏گيرد. وزير امر به معروف و نهى‏از منكر طالبان در باره اقداماتش درخصوص جمع‏آورى دستگاههاى تلويزيون از شهر كابل گفت بود: ظرف دوروز گذشته، از فروشگاههاى نقاط مختلف شهر بيش از يكصد دستگاه ‏تلويزيون مصادره شده است‏ او گفت بود دستگاههاى مصادره شده‏سوزانده و يا منهدم مى‏شود مخالفت طالبان با ابزار تصويرى‏ تا آنجا شدت و جديت‏يافته بود كه اميرخان متقى، وزير اطلاعات وفرهنگ طالبان گفته بود: پس از اين، مردم عكسها و آلبومها را درخانه‏هاى خود نگهداری نكنند; زيرا اين مساله با اسلام در تضاد است‏ .



3) تعبد گرايى نسبت‏به‏دستاوردهاى كلامى و فقهى پيشينيان



طالبان، دوران صدر اسلام را دوره طلايى و مصون از هر نوع خطا تلقى نموده و راجع به تفاسير و تاويلهاى دينى اين دوره،اعتقاد کامل دارند. اجتهاد و استنباط تازه، در اين مكتب‏جايگاهى ندارد و مردم عموما موظف به پيروى از كلمات وگفتار علماى سلف مى‏باشند. برداشت صرفا تقليدگرايانه اينها از دين، سبب بدبينى و حتى دشمنى آنان با الگوهاى زندگى رايج دردنياى معاصر جهان اسلام گرديده است. تنها الگوى مطلوب در نزدآنها، الگوى زندگى جوامع روستايى قرون اوليه ‏اسلامى مى‏باشد و رفتار خشك و متحجرانه آنان با زنان و نوع نگرش‏ شان‏ نسبت ‏به نقش اجتماعى و تربيتى زن در جامعه، ريشه در همين‏روح سلفى‏گرى آنها دارد كه با ضروريات زندگى كنونى واسلامی كاملا بيگانه است.



4) تفسير آنان از مفاهيمى مانند توحيد وشرك‏ مغایر با دیگر فرق اسلامی



تفسير آنان از مفاهيمى مانند توحيد وشرك، در مغايرت آشكار با تفاسير رايج آن مفاهيم در نزد سايرمكاتب اسلامى است. شاه ولى‏الله هندى، رهبر فكرى بنياد گرايى ‏افراطى در شبه قاره، دايره توحيد را تا آنجا تنگ مى ‏نمايد كه حتى هر نوع استمساك ظاهرى به وسايل ديگر را كه در راستاى‏قدرت الهى در نظر گرفته شده باشد، شرك به شمار مى‏آورد. ازديدگاه اين دانشمند هندى، نذر كردن براى ائمه و سوگند يادنمودن به اسامى آنان و نيز نامگذارى فرزندان به اسامى‏اى مانندعبدالشمس‏ و غيره، از مصاديق شرك به شمار مى‏آيد. جلوه‏هاى همين نوع طرز تفكر، در سران طالبان نيز مشهود است.طالبان با تفسير سخت ‏گيرانه از اسلام، زندگى خصوصى و حريم شخصى‏افراد را تحت نظارت دقيق مامورين خود گرفته بود و از بلندى موى‏سر تا كوتاهى موى صورت‏ و از حمام عمومى تا تردد زن درمحيط بيرون از منزل، عموما تحت ضوابط و مقررات حكومتى آنها درآمده بود. و همچنين در مساله اعتقاد به توحيد و مبارزه بامظاهر شرك، تا آنجا شدت عمل به خرج داده كه حتى نگه‏دارى عكس‏و اسباب‏بازى كودكان در منزل را مغاير با عقايد توحيدى اسلام‏اعلام كرده است.



5) تکفیر دیگر فرق اسلامی



‏وهابیت وطالبان، با توسل به حربه تكفير، به مبارزه با تمامى مذاهب‏و فرق اسلامى غير از خود رفته و به جز خويشتن، ساير گروهها رايكسره بر باطل و حتى كافر مى‏پندارد. مكتب ديوبندى در پاكستان،جناح فكرى رقيب خود بريلوى‏ را كه حلقه ديگرى از سنيان‏حنفى مسلك است، كافر قلمداد نموده و مخالفت‏با آن را از وظايف‏ شرعى خود مى‏پنداشت; چنانكه سپاه صحابه‏ در اوان ظهورش،مبارزه با بريلويها و شيعيان را در كنار هم، از اهداف اصلى‏خود قرار داده بود; اما پس از سياسى شدن گروه مذكور، شيعيان‏به عنوان تنها دشمن اصلى براى آنها مطرح گرديد.

(سید علی موسوی)

۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

ارزش معادن افغانستان سه هزار میلیارد دالر است!




ارزش معادن افغانستان سه هزار میلیارد دالر است!

وزارت معادن و صنایع افغانستان می گوید، ارزش مجموعی معادن این کشور به مراتب بیشتر از چیزی است که بررسی زمین شناسان آمریکایی نشان داده است.

وحیدالله شهرانی، وزیر معادن افغانستان در یک کنفرانس خبری در کابل گفته است که براساس تخمین دولت افغانستان، ارزش این معادن به سه هزار میلیارد دلار می رسد.

در پژوهشی که اخیرا از سوی زمین شناسان آمریکایی انجام شده بود، ارزش مجموعی معادن زیرزمینی افغانستان یک هزار میلیارد دلار تخمین زده شده بود.

اما وزارت معادن افغانستان می گوید که در این پژوهش، ارزش معادن افغانستان به شکل محتاطانه تخمین زده شده است.

مقامات افغانستان می گویند، تحقیقات اخیر در مورد ارزش معادن افغانستان که به شکل مشترک از سوی اداره زمین شناسی و وزارت دفاع آمریکا انجام شد، به درخواست دولت افغانستان صورت گرفته بود.

ولی روشن نیست که چگونه در آمار ارائه شده از سوی آمریکا و وزارت صنایع افغانستان، تا این حد تفاوت وجود دارد.

وزارت معادن افغانستان برای اثبات ادعای خود در مورد ارزش سه هزار میلیارد دلاری معادن این کشور، به منابع مشخصی اشاره نکرده است.

یک سخنگوی این وزارت گفت که تخمین زمین شناسان آمریکایی، براساس اطلاعاتی است که از سالها قبل در وزارت معادن وجود داشته است.

مقامات افغان باور دارند که سرمایه گذاری روی این معادن، می تواند افغانستان را از کمک های اقتصادی جامعه جهانی بی نیاز کند.

اما به نظر می رسد نا امنی در مناطقی از افغانستان، از چالشهای اصلی بر سر راه سرمایه گذاری و آغاز کار استخراج این معادن است.

تلاش برای جلب سرمایه گذاران

در همین حال مقام های افغان می گویند تلاشهایی را برای جذب سرمایه گذاران آغاز کرده اند.

جواد عمر سخنگوی وزارت معادن افغانستان به بی بی سی گفت، وزیر معادن افغانستان در بیست و پنجم ماه جاری میلادی برای گفت و گو با مقام های دولتی و شرکت و سرمایه گذاران بریتانیایی به لندن سفر خواهد کرد.

به گفته آقای عمر، وزیر معادن افغانستان در سفرش به لندن در مورد معدن آهن حاجی گگ که قرار است تا سه ماه دیگر به داوطلبی گذاشته شود، به سرمایه گذاران معلومات خواهد داد.

حاجی گگ بزرگترن معدن آهن افغانستان است که در ولایت نسبتا امن بامیان واقع است.

مقام های افغان همچنین تاکید می کنند که جهت شفافيت بيشتر در مورد چگونگى استخراج شمارى از اين معادن، تمام جزييات قرار داد ها از طريق شورا ملى،جامعه مدني و رسانه ها در اختيا مردم قرار خواهد گرفت.



منبع: سایت بی بی سی





ولادت مولود کعبه در منابع اهل سنت


اعتراف گروهی از بزرگان اهل سنت بر متواتر بودن طلوع خورشید امامت از درون كعبه:



1- حاكم نیشابوری


حافظ ابو عبد الله محمد بن عبدالله ، معروف به حاكم نیشابوری ، متوفای 405 هجری در كتاب بسیار معروفش « مستدرك صحیحین » بعد از انتقاد از مصعب بن عبدالله این گونه می نگارد :



« فقد تواترت الاخبار ان فاطمة بنت أسد ولدت أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة ؛روایات متواتره است كه فاطمه بنت اسد ، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب ـ كرم الله وجه ـ را در خانه كعبه به دنیا آورده است» .(مستدرك حاكم جلد 3 صفحه 483)

2- شاه ولی الله دهلوی



شاه ولی الله احمد بن عبد الرحیم دهلوی ، متوفای 1176 هجری محدث معروف ، پدرعبد العزیر دهلوی متعصب می باشد وی در كتاب « ازاله الخفاء» می نویسد :

« تواترت الأخبار إن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين عليا في جوف الكعبة فإنه ولد في يوم الجمعة ثالث عشر من شهر رجب بعد عام الفيل بثلثين سنة في الكعبة و لم يولد فيها أحد سواه قبله و لا بعده؛بی گمان روایات متواتر است در اینكه فاطمه بنت اسد ، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب را در درون كعبه به دنیا آورد. بدون تردید او در روز جمعه 13 رجب ، سی سال بعد از عام الفیل ، در درون خانه كعبه به دنیا آمده است و هرگز پیش از او و یا بعد از او كسی در خانه كعبه زاده نشده است ». (ازاله الخفاء جلد 2 صفحه 251)



3- گنجی شافعی



حافظ ابو عبد الله محمد بن یوسف قرشی ، معروف به گنجی شافعی ، متوفای 658 هجری ، در كفایه الطالب می نویسد (كفایه الطالب از كتاب های معتبری است كه چلبی در « كشف الظنون » از آن یاد می كند و ابن صباغ مالكی در «‌الفصول المهمه » از آن نقل می كند و ابن حجر عسقلانی به آن استناد می كند )



« ولد أمير المؤمنين علي بن أبي طالب بمكه في بيت الله الحرام ليلة الجمعه لثلث عشرة ليلة خلت من رجب سنة ثلثين من عام الفيل و لم يولد قبله و لا بعده مولود في بيت الله الحرام سواه إكراما له بذلك و إجلالا لمحله في التعظيم ؛امیر مؤمنان علی بن ابی طالب در مكه معظمه ، در درون بیت الله الحرام ، به شب جمعه 13 رجب ، سی سال گذشته از عام الفیل دیده به جهان گشود . و هرگز مولود دیگری پیش از او یا بعد از او در خانه كعبه زاده نشده است . این ولادت مسعود كرامت و فضیلتی برای او و فضلیت و شكوهی برای خانه خداست» (كفایه الطالب صفحه 407)



وی در كتاب « كفایه الطالب » در باب هفتم از دوازده باب آخر كتاب می گوید :



خبر داد ما را ابو اسحاق ابراهیم بن یوسف بن بركه كتبی متولد 554 هجری در مسجد خود در شهر موصل ، گفت : خبر داد ما را ابوالعلاء حسن بن احمد بن حسن عطار همدانی با اجازه عمومی ـ اگر خصوصی نباشد ـ خبر داد مارا احمد بن محمد بن اسمائیل فارسی ، خبر داد ما را فارق خطابی خبرد داد ما را حجاج بن منهال از حسن بن مروان بن عمران غنوی ، از شذان بن علا، از عبد العزیز بن عبد الصمد از مسلم بن خالد مكی معروف به زنجی از ابو زبیر از جابر بن عبد الله كه گفت :‌



« از محضر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در مورد ولادت علی بن ابی طالب علیه ا لسلام پرسیدم ، فرمود :



از بهترین مولود ها پرسیدی كه همانند حضرت مسیح به دنیا آمد . خدای تبارك و تعالی علی را از نور من ، و مرا از نور او آفرید كه هر دو از یك نور آفریده شدیم .



خدای تبارك و تعالی ما را از صلب آدم به صلب های پاكیزه و رحم های پاك منتقل نمود .



من هرگز از پشتی منتقل نشدم جز اینكه علی نیز با من بود ، تا مرا در بهترین رحم كه آمنه بود و علی را در بهترین رحم كه فاطمه بنت اسد بود قرار داد .

در زمان ما مرد زاهد و عابدی به نام « مبرم بن دعیب بن شقیان » بود كه دویست و هفتاد سال خدا را بندگی نموده بود و در این مدت از خدواند چیزی نخواسته بود خدای متعال ابو طالب را به سوی او فرستاد هنگامی كه مبرم او را دید بلند شد و پیشانی او را بوسید و در برابرش نشانید و گفت :‌

ــ تو كیستی ؟ ابو طالب گفت‌: من مردی از تهامه هستم .

ــ وی گفت :‌ از كدامین تیره تاهمه ؟ ابوطالب گفت : از بنی هاشم

مبرم از جای برخاست و یكبار دیگر پیشانی او را بوسید و گفت :

ای مرد خدای علی اعلی به من مطلبی را الهام فرموده است .

ابوطالب پرسید : چه مطلبی ؟

عابد گفت : « فررندی از پشت تو به دنیا می آید كه او دوست و ولی خداست .»


شبی كه علی متولد شد ، زمین نورانی شد و ابوطالب بیرون آمد و در حالیكه مردم را خطاب می كرد می گفت‌:

هان ،ای مردمان ! ولی خدا ، در خانه خد ا  متولد شد